‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫
‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫
‏‫‏‫

         
      
 
وصیت نامه:


وصیت نامه شهید سید حسین اسماعیلی
بسم رب الشهدا و الصدیقین
ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
مپندارید آنانکه در راه خدا کشته می شوند مرده اند بلکه آنها زنده اند و پیش خدایشان روزی می خورند. (آیه 168 آل عمران)
باری با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب و شهدای اسلام ، حالا که موفق شده ام و سعادت نصیبم گشته که در جبهه های حق علیه باطل شرکت کنم لازم دانستم که برای پدر و مادرم و کلیه مسلمین وصیت نمایم که خون سرخ ما جوانان و رزمندگان اسلام در مقابل خون پاک امام حسین (ع) این امام معصوم و نور دیده پیامبر گرامی هیچ ارزشی ندارد. ما افتخار میکنیم که خداوند نظر لطف به ما کرده و ما را پذیرفته تا در حذب خدا شرکت کرده و با جندالله بایستیم. از کلیه فامیل ها بخصوص پدر و مادرم می خواهم که برایم اشک نریزند. بلکه در مقابل راه شهیدان را انتخاب کنند. در راه ولایت فقیه و اسلام گام بردارند. از انقلاب اسلامی و امام خمینی حمایت کنند. هرچند که خداوند خود حافظ و نگهبان این انقلاب و امام خمینی است. از پدر و مادرم می خواهم که برایم یکسال نماز و روزه قضا بخوانند و بگیرند و برای این کار اجیر بگیرند. برای ختم من جلسه مرتبی برگزار کنند. در آن جلسه ذکر امام حسین (ع)  و حضرت علی اکبر بخوانند و یاد شهدا کنند. از امت رزمنده مسلمان می خواهم که در هر کاری خدا را حاضر و ناظر بدانند. از کارهایی که خدا نمی پسندد پرهیز کنند و قرآن را راهنمای عمل خویش قرار دهند. از قرآن و سنت اسلام و ولایت فقیه پیروی کنند . خداوند ان شا الله انقلاب مارا به انقلاب حضرت مهدی (عج) بپیوندد. از پدر و مادرم میخواهم که مرا حلال کنند .
والسلام
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
سید حسین اسماعیلی




زندگینامه:
(زندگینامه ایشان از بنیاد شهید دلیجان دریافت شده است و نویسنده آن مشحص نیست)



شهید سید حسین اسماعیلی در سال 1344 در خانواده ای مذهبی و مستضعف در روستای سینقان دیده به جهان گشود. در دوران کودکی به بیماری سختی گرفتار شد که دکترها اورا جواب کرده بودند و هیچکس باور نمی کرد که زنده بماند. به علت بیماری بسیار ضعیف و ناتوان شده بود. خیلی صحبت نمی کرد و هروقت هم میخواست حرفی بزند کلمه ای بسیار زیبا بر زبان داشت و آن یا علی بود. پدرم و پدرهای آن روزگار در دوران کودکی به فرزندان خود اصول دین و امامن را یاد می دادند و به بچه ها میگفت هروقت می خواهید بلند شوید و حرکت کنید یاعلی بگویید و موقع خوابیدن هم با نام خدا و سوره حمد را بخوانید. با این برنامه بود که سید حسین بر اثر بیماری که خیلی ضعیف شده بود فقط نام علی را می برد و تمام فامیل و آنهایی که به دیدن او می آمدند از اینکه هیچگونه حرکتی انجام نمی داد و نام مقدس علی (ع) را می برد لذت می بردند و به هر جهت با خواست خدا و شفاعت مولا علی (ع) سلامتی خود را بازیاقت و خدا خواست تا زنده بماند. بزرگ شود و به خیل شهیدان انقلاب اسلامی بپیوندد. بعد از دوران کودکی به مدرسه رفت و تا پایان دوره ابتدایی که در روستا تا کلاس پنجم بیشتر نبود درس را ادامه داد و به علت نداشتن مدرسه راهنمایی در روستا و مشکل اقتصادی در خانواده وجود داشت نتوانست ادامه تحصیل بدهد و به شهرستان محلات رفت و به شغل صافکاری اتومبیل مشغول گردید. همزمان با ورود او دوران جنگ تحمیلی بود. او مثل دیگر نوجوانان و جوانان کشور اسلامی قصد عزیمت به جبهه را نمود. به علت اینکه سن او کم بود با اعزام او موافقت نمی کردند خیلی ناراحت بود و رضایت پدرم هم برای رفتن به جبهه یکی از شرایط آن بود. پدرم چون در روستا زندگی می کردند باخبر شده بودند که سید حسین میخواهد به جبهه برود به محلات آمد و باهم به بسیج رفتند و با رضایت پدرم و اصرار زیادی که سید حسین کرده بودبا اعزام او موافقت کردند و به جبهه رفت. همزمان با اعزام او عملیات بیت المقدس هم شروع شده بود و عازم جبهه های نبرد گردید با همرزمان خود فرمانده گروهان آنها شهید احمد حیدری بود. چون برای اولین بار می خواست به جبهه برود ما سفارش به او نمودیم که مواظبش باشد. به هرحال چند روزی از اعزام او نگذشته بود که نامه او رسید و ما هم نامه را برای پدرم به روستا فرستادیم. با رسیدن نامه به روستا خبر شهادت اورا آوردند و شهید سید حسین اسماعیلی در تاریخ 23/3/60 در منطقه عملیاتی شلمچه بر اثر خمپاره مزدوران عراقی به شهادت رسید و بعد از چند روز وسایل اورا آوردند. وصیت نامه او هم داخل ساک بود . شهید مصطفی محسنی که یکی از پاسداران اعزامی و هم سنگر او بودگفت یک شب قبل از شهادت برای ما گفت که من خواب دیدم که به اتفاق چندنفر از دوستان به زیارت قبر آقا اباعبدلله به کربلا رفتیم و مصطفی محسنی به او گفته بود که که ان شاء الله به کربلا خواهیم رفت و از نزدیک زیارت خواهیم نمود. به هرجهت در وصیت نامه خود سفارشی که داشت پیروی از ولایت فقیه و ادامه راه شهیدان بود و سفارشی که در وصیت نامه داشت این بود که برایم عزاداری خوبی برگزار کنید . در عزاداری ذکر امام حسین و از علی اکبر امام حسین بخوانندو به یاد خدا باشید.


خاطره ای از شهید:

مشخصات راوی خاطره   
نام و نام خانوادگی: سید محسن اسماعیلی        نسبت با شهید:پدرشهید
نشانی محل سکونت: روستای سنقان         تلفن: 8662360


سال 61 به شهادت رسید 16 سال بود بستری 15 روزه بود ساعت 9 پهلو ؟؟؟گریه می کرد به محلات رفت مانور رفت و خداحافظی کرد که من می خواهم برویم به جبهه که به شهادت برسیم و سید حسین به شهادت و در منطقه شلمچه به درجه شهادت نائل امدند 5 کلاس درس خوانده بود مدیر مدرسه اذیت می کرد و دیگر به مدرسه نرفت وقالی بافی می کرد و به محلات رفت که به بسیج رفت و برای خداحافظی امد که پدر گفت نرو گفت من می خواهم در تهران شهید شد در سردخانه بود و برادر به دنبال جنازه رفت در تهران حاج اقا مقدسی نماز خوانند تشییع جنازه کردند جلسه قران را هم می رفت و از نماز روزه بسیاری داشته از نظر اخلاق خوب
 درخواب پدر امده به صورت شهیده نمی ایند مثل ادم عادی می اید و حرف می زند




اطلاعات دیگری از این شهید در دست نیست

وبلاگ روستای سینقان موافق و یامخالف نظرات تایید شده نیست و تمامی مطالب ارسالی، دیدگاه و نظر شخصی کاربران است. تعداد نظرات این مطلب:  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی