نقل است در سربازی با یکی از اهالی روستا هم کاسه می شوند. وقتی شریکش به سفره حمله می آورد می گوید: عزیز من جان من من مثل تو تو متل من این چه لقمه ای است برداشته ای؟ هوای دیگران را هم داشته باش و از آن به بعد با عنوان «سید عباس عزیز من» معروف می شود.
با آن کلاه نمدی و شال سیدی و قبا و گیوه و شلوار مخصوص فقط یک تفنگ برنو کم داشت که بشود مثل ریس علی دلواری.
یک پوشش دیگر هم داشت به نام «مچ پیچ» از قوزک پا تا نزدیک زانو بسته می شد تا پاچه شلوار به خار و سنگ بیابان گیر نکند. و فکر می کنم حدود یکصد سال پیش در سینقان رایج بوده است.
خدا همسر محترمشان را هم ربیامرزد مرحمت خانم مرتضوی
خدا همه ی رفتگان را غریق رحمت واسعه خویش بفرماید. آقا میثم بی زحمت این تصویر را هم که متعلق به مرحومه تازه گذشته مادر بزرگ بنده خانم بتول اسماعیل بیگی هست در وبلاگ قرار دهید. توضیح: در این تصویر، دختر مرحومه اسماعیل بیگی و پسرش (مادر و دایی بنده) هم هستند.
با تشکر
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.