شاید خیلی از جوون تر های سینقان ایشون رو نشناسند. مرحومه نازنین کریمی در سالهای نه چندان دور ماما یا همان قابله سینقان بودند و خیلی از اهالی با دستان ایشان به دنیا آمده اند. برای شادی روحشان فاتحه ای بخوانیم. روحش شاد و یادش گرامی
نازنین کریمی یکی از ماماهای سنتی قدیمی بود ودر امر زایمان طبیعی تخصص فوق العادیی داشت ونوزادان را تا چند ماه قنداق می کرد واین کودکان هیچ گونه نا رسایی از پا و دست نداشتند واز زمانی که زایمان از صورت طبیعی وقندان کردن کودکان از بین رفت الان کودکان زیادی از کوچکی یک پا و راشیتیسم رنج می برند که حالا بسیاری از پزشکان به این امر پی برده اند که کار ماماهای قدیمی صحیح بوده است و جهت بهبود این کودکان از کفشهای طبی استفاده میکنند که این امر نیز زیانهایی برای کودکان دارد
سینقانی مقیم تهران عزیز من با توجه به گذشته گفتم و مشکل ربطی به وسط و آخر هفته نداره یه کامنت که وقت زیادی نمیگیره کلا وبلاگ سرد شده واین کاملا مشخصه..... به آرشیو سر بزنید البته اگه باشه متوجه میشید....موفق باشید
پدرِ پدر بزرگ من عاشق نازنین خانوم بود. چندین بار با خانواده رفت خواستگاری نازنین قلبش. ولی هر بار پدر نازنین جوابش می کرد و می گفت تا سربازی نروی دخترم رو بهت نمی دهم. پدر پدر بزرگ من هم بالاخره از شدت عشقی که به نازنین خانم داشت با وجود تنفری که از سربازی داشت رفت سربازی. اما بعد از دو سال که برگشت دید دیگه خبری از نازنین خانومش نیست. بله نازنین خانم با یه مرد دیگه ازدواج کرده بود. این داستان غم انگیز رو پدر پدر بزرگ من بار ها برای همه تعریف کرده و من اون رو از زبان پدر بزرگم بار ها شنیدم.
جناب آقای بهروز عزیز! مشکل از نازنین و طاقت آوردنش نبود. به این نکته توجه کن که در گذشته دختر ها قدرت انتخاب و حق اظهار نظر دربارۀ شوهر رفتنشون رو نداشتن. هر چیزی رو که پدرشون می گفت باید بی چون و چرا می پذیرفتن وگرنه حسابشون با کرام الکاتبین بود. حتی نقل شده که نازنین خانم به خاطر عشق اون مرد از خونه فرار کرد. اما پدرش تعقیبش کرد و تو یکی از بیابون های اطراف سینقان گیرش آورد و آنقدر کتکش زد که نازنین تا چند روز بیهوش بود. البته صحت و سقم این نقل ها با کسانیه که نقل می کنن. اما به هر حال باید دونست که شرایط اون زمانه برای دختر ها و پسر ها خیلی سخت بود. مثل امروز نبود که هر دختر و پسری که همو می بینن و از هم خوششون میاد بلافاصله در همون محل...
باسلام.من نمیدونم چرا تو ارسال نظرات همیشه باید دعوا و بگو مگو باشه.. خیلی دارین بی مزه میشین...اوایل دوست داشتم تند تند به سایت سر بزنم ولی الان............هرچی چیزی نگم بهتره....اگه دقت کرده باشید اوایل خیلی بازدید از سایت میشد ولی الان کسی راغب نیست..
با سپاس و تشکر از ارسال عکس جالب من خودم مرحومه را سر عمل ( زائیدن ) یواشکی دیدم و با جیغ یکی دیگه پا به فرار گذاشتم همکار ایشون هم حاج خانم گوهر تیموری بودند خداوند هردو را بیامرزه واقعا ساده و بی ریا انشاءا... جاشون تو بهشته و .... اون پسر بچه کنار عمو لطف ا... احتمالا رمضان یا بابای خودته داش میثم
اون پسر بچه منم. اگه گفتید من کیم؟ منتظر پیام های بعدی من باشید. من می خوام به سه نفر از کسانی که درست حدس بزنن به قید قرعه سه تا جوز قندی اهدا کنم. شروع کنید ببینم چه می کنید.
من خواهر اون پسر بچه هستم. الان داریم با برادرم که تو اون عکس هست چایی می خوریم و به شما ها که هنوز نفهمیدید برادر من کیه می خندیم. یه راهنمایی: اون پسر بچه سینقونیه و این عکس تو سینقون گرفته شده. بقیشو خودتون حدس بزنین.
نازنین کریمی اونقدر آدم مهمیه که تا الان 23 تا نظر دربارۀ این عکس داده شده. حتی با وجود این که مطلب های جدید به وبلاگ اضافه شده باز هم هر روز شاهد افزایش نظر ها دربارۀ این مطلب هستیم. نازنین کریمی واقعاً آدم خیلی مهمیه و جا داره که تو این وبلاگ بیشتر دربارش مطلب نوشته بشه.