وصیت نامه:
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
تکلیف ما را سید الشهدا معلوم کرده
این جواب دندان شکنی بود از سوی امام امت بر آن کسانی که می خواستند برای جنگ و مردم غیور این مرز و بوم تکلیف مشحص نمایند.
ننگ تاریخ بر پیشانی ما خواهد ماند اگر نتوانیم این جنگ را پر صلابت به پایان برسانیم و بدانید پیروزی ما در گرو استقامت امروز ماست.
فرمانده شهید حاج ابراهیم همت
اینک در این برهه از زمان باید برای یکایک ما مردم مشخص شده باشد که این ننگ بر پیشانی چه کسانی خورده و یا نخورده است. بر پیشانی کسانی خورده که همانند مردان زن نما سر خود را در برف کرده و از اطراف و بیرون محدوده خود خبر ندارند و همین ننگ برای آنان ارزانی باد. ای روبه صفتان زشت خو بدانید استقامت مردان غیوری بود که این پیروزی بدست ما رسید. اگر مردانگی و از خود گذشتگی و ایثار این راد مردان نبود این پیروزی هم نبود.
وقتی شیپور جنگ نواخته شود تشخیص مرد از نامرد خیلی آسان گردد. (عارف شهید دکتر چمران سوسنگرد)
باز برای این پیام شیوای عارف شهید که مردانگی خود را در تپه های دهلاویه به اجرا در آورد کسانی که در این جنگ پر صلابت شرکت نکرده اند چه توجیه دارند
مگر شیپور جنگ را نشنیده اند. مگر ندای پیر جماران را نشنیده اند. مگر بگوش خود متوجه نشدند که در پیام نوروزی امام بزرگوار چه جمله سنگینی نهفته بود . مگر متوجه نشدند که امام امت فرمود رفتن به جبهه از اهم واجبات است که هیچ امر مهم دیگر مانع از آن نمیشود. مگر در همان روزها متوجه نشدید که رییس مجلس فرمودند ما پیام امام را به این حد جدی تلقی کردیم که خود مجلس را تعطیل کرده و به جبهه برویم وای وای وای بر حال بعضی از ما که هنوز در خواب هستیم و مسئولیت های دنیوی و زن و بچه و خانه زندگی ما در تهران و جاهای دیگر زمین و به قول شهید عبدالهی در تهران کپ کرده اند بعضی ها مگر شما در همین چند وقت پیش از باز از امام نشنیدید با شما هستم ای اقوام من با شما هستم ای دوستان من و همکاران من و ای مسلمانان مگر نشنیدید که امام امت فرمودند که این جنگ از قروع دین هم بالاتر است از نماز هم مهم تر است باز چه توجیهی برای خود دارید ای مردان مرده ای ضعیفان دنیا ای دنیا پرستان ای پیمان شکنان و الله حتم که فردای قیامت اگر به خود حرکتی ندهید جوابی برای خدا ندارید
وقتی شهیدی همانند احمد عبدالهی جلو شما را بگیرند که چرا راه مارا ادامه ندادید چرا اسلحه از زمین برنداشتید چه جوابی دارید می گویید زن بچه می گوید مگر من زن و بچه نداشتم منکه یک دانه تار از موهای فرزندم مختار را به دنیا نمی دادم ولی من رفتم که اسلام بماند من رفتم که حق بماند
چه جوابی دارید برای شهیدی همانند محسن میر که بعد از 6 سال خبری از زنده بودن و نبودن آن بزرگوار برای پدر و مادر و زن وبچه ایشان نبرده اند و خلاصه فردای قیامت تمامی شهیدان جلوی ما را می گیرند و بازخواست می نمایند و اگر ادامه ندهیم راه آنانرا فردای قیامت باید روسیاه و خجل مند باشیم مگر من و شما چه مسئولیتی مهم تر از احمد عبدالهی داشتیم که به قول برادر ایشان 17 الی 18 بار به جبهه رفته اند با داشتن 4 فرزند و مستأجر بودن مسئولیت دنیوی ما چه بوده که اینطور مارا زمین گیر کرد و مسئولیت اخروی شهیدان چگونه بود که آنانرا همانند پروانه به چرواز درآورد و از این دنیا که زندان مومن است به آن دنیا و به لقای خداوند رساند. خداوند ان شا الله به تمامی ما که در خواب غفلت هستیم کمک کند که بیدار شویم و خداوند هم کمک خود را نموده فقط حرکت خود ما مانده است
قسمتی از پیام برادر عزیزمان علی اصغر صفر خانی فرمانده گردان خط شکن شهادت در عملیات کربلای 1 اینچنین بود که اینبار دیگر بر نمی گردم چون شهادت تمام وجودم را فرا گرفته است.
ولی من اینگونه قدرت ندارم بیان نمایم این پیام را این حقیر اینطوری می گویم که من هم اینبار دیگر برنمیگردم چون لیاقت کلمه شهید شدن را ندارم و لقای خداوند هم برای من سنگین است ولی نمیدانم چرا شوق دیدار برادرم احمد عبدالهی را دارم. عجیب دلم گرفته است. هوای شهیدان را دارم دوست دارم در جوار برادران احمد عبدالهی - محسن میر - عزیز عسگریان - محسن کاظمی - ابراهیم حاجیان و خیل شهیدان اسلام از روستای کوچک خودمان که حدود 12 شهید به اسلام عطا کرده و همکاران و دوستان و بچه های گردان شهادت در عملیات والفجر8 و کربلای 1 و خط های پدافندی و شهدای 62/7/17 بوکان و دیگر درگیری های کوچک و بزرگ والفجر مقدماتی و 1 و خلاصه تمامی دوستان که در نظر حقیرم نیست باشم.
ولی از طرفی دیگر نگران آینده هستم دوست دارم تا خون من خشک نشده بقول یکی از فرماندهان نظامی لشگر همکاران و اقوام و دوستان اسلحه مرا برداشته و راه ما و دیگر شهیدان را ادامه داده نگران خانواده خود خصوصا همسر عزیز و صبور و فداکارم و فرزندانم صالح و صابر و دیگری که در راه است هستم و از همسر و خانواده ام می خوام که اگر فرزندم به دنیا آمد و پسر بود اسم اورا محمد بگذارند و اگر دختر بود زینب البته اگر خود مایل بودند و واقعا از فداکاری همسر شجاع خود شرمسار و خجل مندم. ان شاء الله در آن دنیا اگر اجری داشتم باهم شریک باشیم ولی من بارها به دوستان و خانواده گفته ام که این شیر زنان از هر نظر از ما افضل تر هستند چه از نظر سختی ها و زجرهای دنیوی و چه از نظر مقام های اخروی و از فرزندان خود خواستارم که همانند مرد با مادرشان باشند و از همکاران ودوستان که برایشان زحماتی به بار آورده و می آورم حلالیت می طلبم
و از مادر غیور و شجاع و دلسوز خود خواهانم که همانند تمام مصیبتهایی که در گذشته کشیده اند صبور و مقاوم باشند و مرا حلال کنند و از خواهر خود که تنها مونس و غمخوار من بود و زجرهای فراوان در زندگی کشیده است شرمسارم و از مادرزن و خاله عزیزم بی نهایت شرمنده و شرسارم و باید شما بدانید که هیچکس در دنیا ماندنی نیست و همه باید به سوی خداوند برویم و اگر من برای شما داماد خوبی نبودم حلالیت میگیرم و امیدوارم که خداوند به شما در تمامی امور کمک نماید. و در ضمن شما نگاه به حرفهای مردم نکنید که چه می گویند بدانید که در این دنیا کسی نمی ماند همه و همه می روند هرکسی به نحوی می رود.
در آخر این پیامها باید عرض دارم که اینجانب مایل بودم در قبرستان دهمان دفن شوم ولی بعد نظر عوض شد و خواستار این هستم که در بهشت زهرا در خیل شهیدان انقلاب و جنگ دفن گردم که خود این قبرستان بهشت زهرا هم دنیایی است. بقول یکی از مداح ها که می گفت بهشت زهرا تو دیگر یک گورستان نیستی یک کشور هستی و ان شا الله در آن دنیا ما هم به همراهی دیگر شهیدان پاک و طیب بتوانیمبه دنبال آنان وارد محشر گردیم ان شا الله
وقتی شیپور جنگ نواخته شود تشخیص مرد از نامرد خیلی آسان گردد. (عارف شهید دکتر چمران سوسنگرد)
باز برای این پیام شیوای عارف شهید که مردانگی خود را در تپه های دهلاویه به اجرا در آورد کسانی که در این جنگ پر صلابت شرکت نکرده اند چه توجیه دارند
مگر شیپور جنگ را نشنیده اند. مگر ندای پیر جماران را نشنیده اند. مگر بگوش خود متوجه نشدند که در پیام نوروزی امام بزرگوار چه جمله سنگینی نهفته بود . مگر متوجه نشدند که امام امت فرمود رفتن به جبهه از اهم واجبات است که هیچ امر مهم دیگر مانع از آن نمیشود. مگر در همان روزها متوجه نشدید که رییس مجلس فرمودند ما پیام امام را به این حد جدی تلقی کردیم که خود مجلس را تعطیل کرده و به جبهه برویم وای وای وای بر حال بعضی از ما که هنوز در خواب هستیم و مسئولیت های دنیوی و زن و بچه و خانه زندگی ما در تهران و جاهای دیگر زمین و به قول شهید عبدالهی در تهران کپ کرده اند بعضی ها مگر شما در همین چند وقت پیش از باز از امام نشنیدید با شما هستم ای اقوام من با شما هستم ای دوستان من و همکاران من و ای مسلمانان مگر نشنیدید که امام امت فرمودند که این جنگ از قروع دین هم بالاتر است از نماز هم مهم تر است باز چه توجیهی برای خود دارید ای مردان مرده ای ضعیفان دنیا ای دنیا پرستان ای پیمان شکنان و الله حتم که فردای قیامت اگر به خود حرکتی ندهید جوابی برای خدا ندارید
وقتی شهیدی همانند احمد عبدالهی جلو شما را بگیرند که چرا راه مارا ادامه ندادید چرا اسلحه از زمین برنداشتید چه جوابی دارید می گویید زن بچه می گوید مگر من زن و بچه نداشتم منکه یک دانه تار از موهای فرزندم مختار را به دنیا نمی دادم ولی من رفتم که اسلام بماند من رفتم که حق بماند
چه جوابی دارید برای شهیدی همانند محسن میر که بعد از 6 سال خبری از زنده بودن و نبودن آن بزرگوار برای پدر و مادر و زن وبچه ایشان نبرده اند و خلاصه فردای قیامت تمامی شهیدان جلوی ما را می گیرند و بازخواست می نمایند و اگر ادامه ندهیم راه آنانرا فردای قیامت باید روسیاه و خجل مند باشیم مگر من و شما چه مسئولیتی مهم تر از احمد عبدالهی داشتیم که به قول برادر ایشان 17 الی 18 بار به جبهه رفته اند با داشتن 4 فرزند و مستأجر بودن مسئولیت دنیوی ما چه بوده که اینطور مارا زمین گیر کرد و مسئولیت اخروی شهیدان چگونه بود که آنانرا همانند پروانه به چرواز درآورد و از این دنیا که زندان مومن است به آن دنیا و به لقای خداوند رساند. خداوند ان شا الله به تمامی ما که در خواب غفلت هستیم کمک کند که بیدار شویم و خداوند هم کمک خود را نموده فقط حرکت خود ما مانده است
قسمتی از پیام برادر عزیزمان علی اصغر صفر خانی فرمانده گردان خط شکن شهادت در عملیات کربلای 1 اینچنین بود که اینبار دیگر بر نمی گردم چون شهادت تمام وجودم را فرا گرفته است.
ولی من اینگونه قدرت ندارم بیان نمایم این پیام را این حقیر اینطوری می گویم که من هم اینبار دیگر برنمیگردم چون لیاقت کلمه شهید شدن را ندارم و لقای خداوند هم برای من سنگین است ولی نمیدانم چرا شوق دیدار برادرم احمد عبدالهی را دارم. عجیب دلم گرفته است. هوای شهیدان را دارم دوست دارم در جوار برادران احمد عبدالهی - محسن میر - عزیز عسگریان - محسن کاظمی - ابراهیم حاجیان و خیل شهیدان اسلام از روستای کوچک خودمان که حدود 12 شهید به اسلام عطا کرده و همکاران و دوستان و بچه های گردان شهادت در عملیات والفجر8 و کربلای 1 و خط های پدافندی و شهدای 62/7/17 بوکان و دیگر درگیری های کوچک و بزرگ والفجر مقدماتی و 1 و خلاصه تمامی دوستان که در نظر حقیرم نیست باشم.
ولی از طرفی دیگر نگران آینده هستم دوست دارم تا خون من خشک نشده بقول یکی از فرماندهان نظامی لشگر همکاران و اقوام و دوستان اسلحه مرا برداشته و راه ما و دیگر شهیدان را ادامه داده نگران خانواده خود خصوصا همسر عزیز و صبور و فداکارم و فرزندانم صالح و صابر و دیگری که در راه است هستم و از همسر و خانواده ام می خوام که اگر فرزندم به دنیا آمد و پسر بود اسم اورا محمد بگذارند و اگر دختر بود زینب البته اگر خود مایل بودند و واقعا از فداکاری همسر شجاع خود شرمسار و خجل مندم. ان شاء الله در آن دنیا اگر اجری داشتم باهم شریک باشیم ولی من بارها به دوستان و خانواده گفته ام که این شیر زنان از هر نظر از ما افضل تر هستند چه از نظر سختی ها و زجرهای دنیوی و چه از نظر مقام های اخروی و از فرزندان خود خواستارم که همانند مرد با مادرشان باشند و از همکاران ودوستان که برایشان زحماتی به بار آورده و می آورم حلالیت می طلبم
و از مادر غیور و شجاع و دلسوز خود خواهانم که همانند تمام مصیبتهایی که در گذشته کشیده اند صبور و مقاوم باشند و مرا حلال کنند و از خواهر خود که تنها مونس و غمخوار من بود و زجرهای فراوان در زندگی کشیده است شرمسارم و از مادرزن و خاله عزیزم بی نهایت شرمنده و شرسارم و باید شما بدانید که هیچکس در دنیا ماندنی نیست و همه باید به سوی خداوند برویم و اگر من برای شما داماد خوبی نبودم حلالیت میگیرم و امیدوارم که خداوند به شما در تمامی امور کمک نماید. و در ضمن شما نگاه به حرفهای مردم نکنید که چه می گویند بدانید که در این دنیا کسی نمی ماند همه و همه می روند هرکسی به نحوی می رود.
در آخر این پیامها باید عرض دارم که اینجانب مایل بودم در قبرستان دهمان دفن شوم ولی بعد نظر عوض شد و خواستار این هستم که در بهشت زهرا در خیل شهیدان انقلاب و جنگ دفن گردم که خود این قبرستان بهشت زهرا هم دنیایی است. بقول یکی از مداح ها که می گفت بهشت زهرا تو دیگر یک گورستان نیستی یک کشور هستی و ان شا الله در آن دنیا ما هم به همراهی دیگر شهیدان پاک و طیب بتوانیمبه دنبال آنان وارد محشر گردیم ان شا الله
ای دل تو چرا در این جهان بی خبری
روزان و شبان در طلب سیم و زری
سرمایه تو در این جهان یک کفن است
آنهم به گمانم ببری یا نبری
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
از عمر ما بکاه و بر عمر هردو افزای
مورخه 65/9/8 اردوگاه کارون لشگر 27 محمد رسول الله گردان حبیب ابن مظاهر دسته ایمان
خاک زیر پای رزمنده ها شهید محمد صالحی
روزان و شبان در طلب سیم و زری
سرمایه تو در این جهان یک کفن است
آنهم به گمانم ببری یا نبری
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
از عمر ما بکاه و بر عمر هردو افزای
مورخه 65/9/8 اردوگاه کارون لشگر 27 محمد رسول الله گردان حبیب ابن مظاهر دسته ایمان
خاک زیر پای رزمنده ها شهید محمد صالحی
اطلاعات دیگری از این شهید در دست نیست
موسی
